" Control your destiny or somebody else will"


 از کسی که کتابخانه دارد و کتاب های زیادی می خواند نترس،
  ازکسی بترس که تنها یک کتاب دارد و آن را مقدس می پندارد...
 

پ.ن: دوستان عزیز نوشته ها و مطالب من صرفا عقاید شخصی من هستن و من قصد توهین به هیچ عقیده و دین و روشی رو ندارم. شما هم در بیان نظرات خودتون آزادید می تونید حرفای منو قبول کنید  و یا نکنید.

از وظایف منتظر این است که...

با یک نفر راجع به ادیان صحبت می کردیم و زبونم لال روم به دیوار از دین اسلام ایراد می گرفتیم و نقدش می کردیم! از دین خارج شده ایم ما زبونم لال روم به دیوار! بهم گفت می دونی چرا مسیحی ها ثروتمند شدن و مسلمونا بدبخت و ضعیف؟ منم شروع کردم براش دلیل ردیف کردن! آخرش خیلی راحت برگشت گفت: نه عزیزم اینا نیست من برات میگم چرا! خدا یه چک کشیده بود داده بود به مسیح ... یکی هم به محمد! جناب آقای پسر چک پدرش رو می گیره می بره واسه مردمش خرج می کنه تا اونا در آسایش زندگی کنن اما محمد! محمد چک رو می گیره می ده بغلی (علی)! علی می گیره می ده بغلی (حسن)! و بغلی هم میده بغلی و این سلسله همینطور ادامه پیدا می کنه تا این چک میرسه دست آقا امام زمان! آقا هم که یکدفعه از نظر ها نهان می شه و چک رو با خودش می بره و مسلمونا هم هنوزم که هنوزه منتظر ظهور آقا هستن تا بیاد وجهان رو غرق در خوبی و مهربونی و عدل و تقوا و از این جور چیزای خوب و نایس بکنه! اینه که ما هم چنان بدبخت و فقیر و مستضعف مانده ایم و ... !

بله دوستان! ماها که مسلمون هستیم معتقدیم که یک فردی به نام مهدی قراره بیاد و ما رو از این وضع فلاکت بار دربیاره و در این بین وظیفه ی ما که یک مسلمون باایمان هستیم دعا به درگاه حقه! روز و شب باید قرآن به سر بگیریم و با سوز آقا رو صدا بزنیم چون فقط با اومدن اون وضع ما درست میشه! چون ماها ناتوانیم و کاری از ما برنمیاد! شاعر میگه:

من برای آمدنت ای تک سوار گل دل را پر پر

قران به سر گرفته فریاد کنان باز نوحه سر می کنم

اشک چشمم اگر کم است برایت دلم را آب میکنم . . .

و یه شاعر گرانقدر دیگه فرموده ان که:

گر پرده زرخ باز نماید مهدی(عج)

از خلق جهان دل برباید مهدی(عج)

ای شیعه چنان منتظر مولــی باش

گویی که همین جمعه بیاید مهدی(عج)

بله ای شیعه! منتظر باش! شاید این جمعه بیاید شاید! شاید آن جمعه بیاید شاید! شاید هم جمعه ی بعدیش!(چندم میشه؟) حالا یه کم طاقچه بالا میذاره آقا... این درست اما در اومدنش که هیچ شکی نیست! بنابراین ای شیعیان! شما بشینید سر سجاده هاتون... تسبیح بچرخونید و دعا کنید و زار بزنید تا آقا زودتر ظهور کنه که همه ی گره ها به دست اون باز میشه! ای شیعیان فساد و فحشا و بدبختی خودتون و مردم رو ببینید و دم نزنید! اینا یعنی مقدمات ظهور آقا داره فراهم میشه! یه موقع سعی نکنید قدمی در جهت اصلاح وضع برداریدا! ظهور آقا به تاخیر می افته!  ای شیعیان! درد بکشید و سکوت کنید آقا میبینه چه طور عاشقانه به خاطرش درد کشیدید! آقا دعاهاتون رو میشنوه! آقا کارتون رو تایید میکنه! سکوتتون رو! دعاهاتون رو! ای شیعیان بدانید و آگاه باشید که همه ی گره ها به دست اون باز میشه! پس شما به خودت زحمت نده راحت باش دعاتو بکن! برای آدم های گمراهی چون من هم دعا کن تا این ابر گمراهی از دلم بره بیرون و عشق به آقا جاش بشینه! ( البته میدونم که واسه منم دعا میکنی! افسوس می خوری! دلت واسم می سوزه!) آره من کار شما رو تایید می کنم شما راحت  اما متاسفانه نمی تونم مثل شما باشم! ببخشید! راستش من معتقدم تا وقتی زنده ام و زندگی می کنم نباید گردنم رو در مقابل هیچ حرف زوری خم کنم... نمیتونم بدبختی دیگرون رو ببینم و سکوت بکنم! البته سوئ تفاهم نشه ها! اینجا که شکر خدای تبارک تعالی همه چی عالیه مملکت ما که مملکت گل و بلبله من مملکت این اجنبی ها رو میگم! یعنی که شما خودتو ناراحت نکن! دعا کن! دعا!

پ.ن: دوستان خوب بلاگفایی من گاهی با این کامنت دونی به سبک بلاگفا درگیر میشم اینهکه نمی تونم براتون کامنت بذارم! اما همیشه می خونمتون....

پ.ن.2: اینم بگم برم! یه جا یه شعر دیگه از یکی از این شاعرای عتیقه خوندم: برآ ای افتاب صبح امید/ که در دام شب هجران اسیرم! والا من هجران مجران نمیدونم چیه اما به نظرم این عاشقان بیشتر به شبی مبتلا هستن که در درون وجود خودشونه و وجود خودشون رو تاریک کرده! آقا هم بیاد کاری نمی تونه براشون بکنه! ای بابا...

پ.ن.3: هرچقدر خواستم مراعات عمو رو بکنم آخرش نشد! آخ اگه عمو پ.ن منو بخونه! تحریک نشه باز کار بده دستمون؟؟؟


سوء تفاهم

آقا من نمی دونم چی شد اینطوری شد! شب خوابیدیم صبح پاشدیم خوشحال و خندون رفتیم پی زندگی سر ظهر که اومدیم خونه و خواستیم دستی به سر و گوش طفلمان بکشیم دیدیم ای داد بیداد! عمو فیلتر چی کودک ناکام مان را فیلتریده! حتما اشتباهی رخ داده من مطمئنم! آخه طفل بی نوای من که بچه ی خوبی بود اصلا شیطونی نمی کرد... حرف زشت به کسی نمی زد... تو کار بزرگتر دخالت نمی کرد... فقط حرف راست می زد! میگن حرف راست رو باید از بچه شنفت! همونه! منتهاش از اونجایی که تو این زمونه کسی طاقت شنیدن حقیقت رو نداره زدن چشم بچه ی ما رو کور کردن! عمو فیلتر چی خیلی از دستت دلخورم! کودکم نوپا بود ... کاری به کار کسی نداشت... چرا اینکارو کردی؟ اگر هم جایی خطایی کرد... اگر احیانا به کسی گفت دیکتاتور... یا اینکه به شیخی گفت بالای چشمات ابروئه اشتباه کرده خوب... انسان جایزالخطاست شما که دیگه بهتر می دونی! بابا دیکتاتور کدومه درد کجا بود اصلا کدوم آدم عاقلی این چرندیات رو باور میکنه؟ از قدیم گفتن زن و شوهر دعوا کنن ابلهان باور کنن! البته قسمت اولش ربطی نداره شما قسمت دومش رو تعمیم بده... این بچه یه شیکری خورد یه چیزی گفت شما چرا به خودت می گیری آخه عمووووو! ای بابا مگه به خودت شک داری آخه! هی هی هی هی هی... خلاصه اینکه زدی دلمو شکوندی اگه یه بار دیگه دستت رو بچه ی من بلند شه می دونی چی کار می کنم؟ هیچی میرم یکی دیگه درست می کنم! هیچ خیالی نیست عمو... شوما هرچقدر دلت می خواد به خودت بگیر و بهت برخوره و بزن و بکش و داغون کن بچه های ما رو! ما هم که چلاق نیستیم دور از جونمون! اگه بزنی می خوری اینو یادت باشه! گفتم که حواست رو جمع کنی دیگه دستت رو طفل من بلند نشه... دهه!

پی نوشت: سلام! به وب جدید من خوش اومدید!